لینک دریافت فایل خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش اماده پرینت )
تعداد : 36 صفحه
قسمتی متن :
سـیاوش شـاهنامه
سـیاوش
پایه مایهی فرهنگ دانش عرفان ایرانی پس همه تاراج مسخ کجا باید جستوجو کرد؟ بیگمان امروزه بسیاری یافتهها ما زمینه کمک میکند.
کهنترین بخش که بیش دههزار سال میرسد مربوط زمان یکجانشینی ایرانیان هندیان ما دانش اساطیری حکمت ایزدانی میخوانیم. طور عمده اساطیر هندی ایرانی گاتها بخش کوتاه اما مهمی شاهنامه دیگر اثار پهلوی اوستایی میتوان یافت.
بخش دوم دانش پهلوانی مینامیم بخش بزرگی خداینامهها شاهنامه باید جست.
بخش دیگر دانش خسروانی مربوط پایان دوران پهلوانی بخش تاریخی شاهنامه است. اندیشههای جاماسب حکیم بوزرجمهر دیگرانی که بنیاد فلسفه حکمت اشراق سهرودی شهرزوری بودهاند، گروه است.
سپس دوران دانش عیاری جوانمردی قلندری فرا میرسد که حرکت جنبش عرفان دانش ایرانی دوران رستاخیز فرهنگی اجتماعی ایرانیان زمان صفاریان سامانیان داستانهای سمک عیار فتوتنامهها ... رد پای میتوان گرفت.
پس دوران سربهداری درویشیست که دوران مغول تیمور میگیرد بازتاب بخشی اندیشههای حروفیان نقطویان جنبشهای درویشی گیلان مازندران خراسان مانده است.
زمان حافظ ، روزگار رندیست دانش حکمت رندی گسترش مییابد. تردیدی نیست که روزگار حافظ هنوز عرفان کهن بینش تابناکی که پایهی فرهنگ انسانی والای ایرانیست حضور گستردهیی داشته عاشقان راه خانقاه مدرسه خرابات، نزد پیر خرابات پیر مغان درس عرفان عشق میخواندهاند همه فریاد عاشقانه شادمانهی مولانا حافظ عطار میخانه خرابات همه اشارههای روشن انان فرهنگ ایرانی روست.
تنها حکومت دین - شاهی صفویان که بنیان ایین عزا سرکوب مرگاندیشی برکند.
به هر روی، بخش بسیار مهمی بنیانهای فرهنگ، اخلاق اساطیر ایرانی شاهنامه باید جست. شاهنامه نه تنها یک اثر حماسی، بلکه گنجینهیی دانش حکمت فلسفه ایرانیست. شما پایانها اغازهای داستانها نگاه کنید! سخنان جاماسب حکیم گوش فرا دهید! مناظرههای بوزرجمهر بنگرید ژرفای دانش حکمت نهفته شاهنامه دریابید.
حال بیا ما همسفر شو! کوچه باغهای رخش سیاوش! بیا بال بال سیاوش اتش عشق شویم! بیا سمند رخش، پنجه کاکل خاطرات سیستان زابلستان سفر کنیم! ما بیا تالار عشق شویم عطر پاکیزهی عشق گیسوان رودابه رخسارهی تهمینه بشنویم که:
این جهان عشق عشق دگر هیچ!
«داستان سیاوش» نگاره صورت اخلاق فرهنگ ایرانیست. قهرمان پهلوان اصلی شاهنامه نزد ایرانی، نه رستم، بل سیاوش است. هزارههاست که داستان سیاوش که خود نماد رستاخیز طبیعت است، ایرانی نماد مهر، پیمانداری بیگناهی بدل شده است. جایی که قرنها مراسم سوگ سیاوش، یاد شاهزاده نگون بخت گرامی داشتند [...]
چرا؟ راستی تاریخ اساطیر ما چرا همه نخبهکشی، شاهکشی، وزیرکشان، پسر پدرکشی رواج داشته است؟ بیشتر شاهان وزیران قهرمانان ایرانی دست دوستان نزدیکان خویش کشته نابود شدند. شاهان قهرمانان مردمان افریدند سپس خود اریکهی قدرت زیرشان کشیدند شگفتا که باز خود مزارشان گلباران کردند انان شهید ساختند! چه که فرهنگ درخشان که زن مرد برابر و بالا میدید، که انسان خدای خود میدانست، که جهان را